خدا را شکر...

 

خدا را شکر که تمام شب صدای خرخر همسرم را میشنوم ، این یعنی او زنده و سالم خوابیده است

-خدا را شکر که باید مالیات بپردازم، این یعنی شغل و درآمدی دارم و بیکار نیستم

-خدا را شکر که باید ریخت و پاش های بعد از مهمانی را جمع کنم ، این یعنی در میان دوستانم بودم

-خدا را شکر که لباس بچه هایم برایشان تنگ شده ، این یعنی غذای کافی برای خوردن داریم

-خدا را شکر که در پایان روز از خستگی از پا می افتم ، این یعنی توان سخت کار کردن را دارم

-خدا را شکر که دختر نوجوانم از شستن ظرف ها شاکی است، این یعنی او در خانه است و در خیابان ها پرسه نمیزند

-خدا را شکر که باید زمین رابشویم و پنجره ها را تمیز کنم ، این یعنی خانه ای دارم

-خدا را شکر که جایی برای پارک کردن پیدا نکردم ، این یعنی اتومبیلی برای سوار شدن دارم

-خدا را شکر که سر و صدای همسایه ها را میشنوم ، این یعنی من توانایی شنیدن را دارم

-خدا را شکر که این همه شستنی و اتو کردنی دارم ، این یعنی لباس برای پوشیدن دارم

-خدا را شکر که گاهی بیمار میشوم ، این یعنی به یاد آورم که اغلب اوقات سالم هستم

-خدا را شکر که خرید هدایای سال نو جیبم را خالی میکند ، این یعنی عزیزانی دارم که میتوانم برایشان هدیه بخرم

خدایا شکر که هروز صبح باید با صدای زنگ ساعت بیدار شوم ، این یعنی من هنوز زنده ام...

 

برگرفته شده از کتاب "داستان های زیبا" به کوشش : اکرم مهدیزاده و مرتضی جلالی فرد

تاریخ : یکشنبه 04 اسفند 1392 زمان : 17:54 توسط : محمد شاهین
:: نظرات
بخش نظرات براي پاسخ به سوالات و يا اظهار نظرات و حمايت هاي شما در مورد مطلب جاري است.
پس به همين دليل ازتون ممنون ميشيم که سوالات غيرمرتبط با اين مطلب را در انجمن هاي سايت مطرح کنيد . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .
شما نيز نظري براي اين مطلب ارسال نماييد:
کد امنیتی رفرش